من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

سایه های نامستدام !

چهارشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۱۴ ب.ظ



مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه پیدا کردن ذره ای خوشحالی در زندگی برایم

دشوار است یعنی اغلب ناممکن به نظر می رسد . روی هر درختی که یادگاری نوشتم

آنقدر قد نکشید که سایه اش را بر نامم افتاده ببینم . در محل کارم گیاهی ست که

در تنگ آب زندگی می کند . ریشه دوانده و برگچه هایی داده است سبز .  ریشه اش

را شستند و با احتیاط در تنگی جادارتر منزل کرد . بعد دو ماهی آمدند و با  با له های

نازک لرزان لای ریشه ها شروع کردند به چرخیدن دنبال هم . گیاه سایه انداخته است

بر سر ماهی ها . گاهی گیاه از درختی سایه افکن تر است . من این را بارها دیده ام .

در خانه ای شیشه ای می توان چرخید و نهراسید . ما از دل خاک هم جز آفت عایدمان

نشد ! دلم گرفته و ربطی به آسمانی که با دو تکه ابر خاکستری خودش را مسخره کرده

و هنوز نای باریدن نیافته ، ندارد . بقول" شهرزاد " در سریال ِ حسن فتحی : "حال بد

بین ما می چرخه " من فکر می کنم ما ماهی نیستیم  دیگر که با هم بچرخیم ما حال بدی

هستیم که دور هیچ می چرخیم دور خودمان . مثل گردبادهای کوچکی هستیم که

بزرگ می شویم در غبار و ناپایداری هم . ناپایداری ِ آدمیزاد ریشه در چه دارد  ؟

در نَفسش ؟ در هوای نَفسش ؟یا در هوایی که نفَس می کشد ؟ ناپایداری آدم ها

ناپایداری زمان ، ناپایداری همه چیز و همه کس بر من مبرهن است الا ناپایداری

اندوه ! اندوه پایدار است مثل تخم چشمم با من است . اندوه آن است که من از آن

پایدارتر ندیدم در هستی ام . اندوه آتشی است در انبار کاه که سر سوزنی خوشبختی

را پیدا می کند و می سوزاند . اندوه به زمین و زمان وفادار است و پابند . اندوه

آدم نیست که برود و پشت سرش را هم نگاه نکند . حتی وقتی که می رود بر می گردد .

ما می دانیم .همه ی ما  این را می دانیم .

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۷
... دیگری

نظرات  (۱)

واقعا چرا باید سرانگشت باریتعالی درست درجهت عقربه های نفس تو برمدار اندوه بچرخد؟!این روزها این روزها اگر بگذرد عاطفه....
پاسخ:

ندانم ! لابد می پسندد و تغییر نمی کند قضا را 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی