کوچکتر از قوطی کبریت بی مهرتر از خار بیابان
گاهی دنیا به نظرم جایی ست آنقدرها بزرگ که در دور و نزدیکش گم می شوم و ناپیدایی از سر و روی همه چیز بالا می رود و هیچ چیز و هیچ کسی در دسترس نیست . گاهی دنیا در نظرم کوچک تر از قوطی کبریت است .شاید هم بسته بندی نامطمئن آدامس شیک ! دنیا پست که می شود دست می گذارد بر حنجره ی مادربزرگم، نورانی ترین حنجره ی ذاکر و شاکر و عاشقی که می شناسم را سرطان می دهد و مرا از غصه ذره ذره آب می کند . دنیا بخیل که می شود عزیزترین عشق ممکن را از آغوش من دریغ می کند و دریغ می کند و دریغ .دنیا تاریک که می شود در خواب هم می دانم که سهم من نیستی ، نخواهی بود. دنیا این روزها برای من به مثابه ی تاریکخانه ی عکاس هاست همه چیز را در مایعی مرموز رها می کنم و با تمام قوای بینایی ام با نگرانی نگاه می کنم که دارد چه تصویری ظاهر می شود .دنیا گربه می شود و سر دنبال گنجشک هایم می کند دنیا دارد معنی حسرت را حالی ام می کند .خدایا من از حسرت مند بودن بیزار داشتم تو می دانستی .با من این گونه نباش ! من دلم را بخشیده ام من هفته هاست در انکساری به سر می برم که تنها تو می دانی و بس . شب ها قبل از آمدن خواب تمام ملحفه ها را تمام آسمان رنگ به رو ماسیده ی پشت پنجره را دنبال دستی ، نگاهی می گردم که نیست . چقدر این پاییز کش آمد چقدر این قبض ها دیر به بسط می رسند . دنیا در سایه تعقیب کننده ی مرگ دوست داشتنی نیست دنیا وقتی بوسه ها را عادلانه تقسیم نمی کنی جای امنی برای عاشق بودن نیست . دنیا جای دلخواهی برای زیستن من با رویاهای شیشه ای نیست .