من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

خان داداش خواهی ِ حادّ تنفسی !

يكشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۵ ق.ظ


دلم یک برادر بزرگتر می خواهد . بخدا که این روزها دلم به شدت یک برادر  بزرگتر می خواهد . یک برادر با شانه های پهن و امن که در غروبی تیربه جگر خورده ! بیاید دنبالم توی راه با هم حرف بزنیم به من بگوید غصه ی هیچ چیز را نخور هر کار داشتی به خودم بگو بعد هم بدون اینکه لازم باشد از زنش کسب اجازه کند و یا بعد از رفتن من قرار باشد حساب و کتاب پس بدهد و زیر بار منتش برود ! من را به خانه اش ببرد . زنش از دیدن من خوشحال شود مثل مامان که از دیدن عمه خوشحال می شود و محکم بغلش می کند و هی پشت سر هم می گوید : خوش آمدی ! خوش آمدی ! چه عجب !

خلاصه که من عمه ی بچه هایش باشم عمه ای که بلد است قصه تعریف کند ، لالایی بخواند، لاک بزند ، مارپله بازی کند ،ماشین بازی کند ، قایق و فرفره ی کاغذی بسازد ، خورش قرمه سبزی بپزد ، کیک هویج و گردو بپزد و سایر موارد !

دلم یک برادر بزرگتر می خواهد که رویش بشود حد اقل یک بار از من برای چکی که آخر ماه باید پاس کند پول قرض بگیرد و وقتی یکی دو بار در ماه توی درمانگاه سِرم وصل می کنم خودش را برساند بالای سرم پتو را بکشد روی شانه هام و درست زمانی که خواب و بیدارم از پرستار بپرسد : «می شه داروهاشو به دکتر نشون بدم خاطرم جمع بشه که همین هاست ؟» دلم یک برادر بزرگترمی خواهد که درجوانی هایش بارها برایم غیرتی شده باشد و در فصل جوگندمی شدن موهایش بارها هوایم را داشته باشد . دلم یک برادر بزرگتر می خواهد که رنگ چشم های مان مثل هم باشد توی جمع خودمانی ها بگوید موهای دخترش به من رفته است ،من محرم و رازدارم باشد که قدرش را بدانم که قدرم را بداند مثل بابا که قدر عمه را می داند، مثل بابا که نگران تنهایی عمه است و دنبال یک خانه ی جمع و جوربرایش می گردد تا از آن خانه ی  قدیمی که کلی خاطر ه ی سخت داشته جابه جا بشود و بیاید نزدیک خودشان . دلم یک برادر بزرگتر می خواهد که به او وصیت کنم ، وقتی مردم اول خودش چوبه ی تابوتم را روی شانه اش بگذارد خودش به عنوان صاحب عزا از یکی یکی از مهمان ها تشکر کند که تشریف آورده اند . سر آخر بعضی زن های دوست و آشنا از هم بپرسند : اون آقایی که چهارشونه ست الان رفت تنهایی کنار مزار نشست  کیه ؟ و یکی جواب بدهد : اون آقا ؟ برادر بزرگشه دیگه .

زیر خروارها خاک باشم و بشنوم که او هنوز برادر بزرگ من است .


                                                    

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۱۱
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی