من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

نخِ سستِ چای کیسه ای در لیوان آب جوش، طناب پوسیده ی رخت در ایوان ِِ رو به باد، بندِ کم جان شده ی سینه بند روی شانه ،باریکه ی بی رمق نور بر لبه ی دیوار... 

چیزی شده است نازک و ناپایدار شبیه اینها که گفتم، زندگی. 

دلم می خواهد چنگ بیندازم به زورمندترین تصویری که از خودم در گاو صندوق زمان، موجود بوده است و از متصل گسسته شدن، خلاص بیابم. 

می خواهم بوی علف خیسی باشم که چمن زن های دور میدان اقبال لاهوری، شب ها حواله ی هوا می کنند. می خواهم رونق فواره ای رشید باشم در تابستان، می خواهم ماسه بریزم توی گوش هام و یک ساعت از ویروسِ همه گیر کلامی نشنوم. دلم می خواهد سر فرو ببرم در حوضِ ماه دارِ صدای ابتهاج و شعر بشنوم.

پیش از اینها من و شعر هماغوشی های شبانه ی بیشتری داشتیم.تا سحر لخت و عور در میان ملحفه های سفید تن می چسباندیم به هم و این همه بیمناک گسسته شدن ها نبودم.

بیا برگردیم  به کوچه پس کوچه های یزد، من زنگ ِِ در خانه های قدیمی مردم را بزنم، با مخلوط شیطنت و حجب، انگار بزرگترین گناهان جهان را مرتکب شده باشی، پا به فرار بگذاری، بیا چیزی بگو تا دوباره آن صدای پاها و خنده های واقعی بپیچد زیر طاق های کاهگلیِ مرطوب. 

می خواهم نبینم، چای کیسه ای از نخ سستش جدا شده و در آب ِجوش غوطه می خورد، طناب پوسیده ی رخت، روسری ام را به باد داده و خودش را دراز به دراز انداخته کف ایوان، بندِ کم جان شده ی سینه بند، تپه های شورمند تنم را تاب نمی آورد و  پشت میز مسکوتِ اداره یکباره، وظیفه اش را رها می کند و جدا می شود از قَزن ها.می خواهم باریکه ی لغزان نور را بر لبه ی دیوار نبینم.

دلم می خواهد دخترکی موفرفری باشم که در چله ی تابستان، درست همین ده دقیقه ی پیش پاسبانی پیدایش کرده و تحویلِ بزرگترش داده. دلم می خواهد سر و رویم را غرق بوسه کنند و دعوایم نکنند که کدام گوری رفته بودم. دلم می خواهد برای بزرگترم مهم باشم،خیلی مهم. بعضی از آدمها در گسسته گی ها باید ببینند و بشنوند که مهم هستند تا باور کنند هنوز زنده اند. دل خرابی ها و جفاکاری های این چند وقته کاری کرد با من که از این آدمها شدم بی که بخواهم. 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۹ ، ۱۸:۱۷
... دیگری