من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

یکی دکمه ی پاز را محکم فشار بدهد !

جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ق.ظ

" به تهمینه حدادی عزیز و همه ی دغدغه ها و غم هایش برای زنان  "



وقتی به قابلیت بالای زن بودن پی می بری انگار در لاتاری برنده شده

باشی چشم همه دنبال توست چشم خودت هم دنبال خودت است! به همان

میزان که آنجا شادی و می توانی از سر دیوارهای عالم پران شوی وقتی

از محدودیت های زن بودن به تنگ می آیی انگار دستی نامرئی چکش

بر می دارد و قابلیت هایت را خرد می کند و می شکند . دیگر غمگین

می شوی و شادی دنبالت نیست خودت هم دنبال خودت نیستی . هر کس

هم دنبالت بیاید مثل سمساری ست که آمده تا اگر تیر و تخته ای از جانت

مانده باشد بردارد برای خودش . در خرد شدن ِ قابلیت هایت هم چیزهایی

وجود دارد که کار این و آن را راه بیاندازد .اصلا زن ها کار راه اندازند !

مثل برف پاک کن ماشین ! زمستان ها که لازم ترند اگر کار نکنند اگر از

کار بیفتند دست هایی سعی می کنند آنها را برگردانند برای خاطر خودشان

برای بهتر دیدن پیش روی شان . زن ها کار راه اندازهای فوق العاده ای

هستند ! چرا یادشان می رود که نرقصند در پس زمینه ی کلیپ های

فوق جنسی ِ " افشین " و امثالهم ! چرا دیده شدن ران های لخت و گریبان

های بازشان این همه کار راه انداز است ؟ چرا آهنگ های غمگین زنان را

رد می کنند  ؟ چرا تا شکستی از هر نوع سراغشان نیاید سراغ ِ سر به

روی شانه های مهربانت می گذارم ِ  " هایده " نمی روند ؟ چرا در غمگساری

هم این زنانند که کار سازند ؟ به یاد گریه ها و فریادهای " اسکارلت جوهانسن "

در فیلم " مچ پوینت " هستم وقتی با مشت های نازکش به سینه ی آن مرد

می کوبید و می گفت : 

...  you are liar   … you are liar  … you are liar

چرا فراتر از جسم ما فراتر از این زلف ها و بازوها و لب ها دیده نمی شود

مگر به وقت نیاز به محبت  ؟ مگر وقتی بوی مادر را جستجو می کنند ؟

زنان مادر مردان نیستند ! زنان مادر بچه های کهنه خیس کرده نیستند !

زنان  هم انسان هایی هستند که نمی خواهند عکس برگردان ِ خودشان

باشند . دلم برای دخترهای بزک کرده ی مترو می سوزد ! دلم برای مردی 

که شماره ی تلفنش را می گذارد و پیاده می شود می سوزد !

دلم برای تنهایی زنهای کار راه انداز در مطبخ و بستر می سوزد !

دلم می خواهد سرم را توی دامن بی بی جانم بگذارم ،گیس هایم را

نوازش کند و بگوید باز بگوید : مدارا کن مدارا کن با همه چیز ...

دلم می خواهد به دوستی که همخوابه های مرد محبوبش را دانه به دانه

می شناخت بگویم غصه نخور ! آنها زنانی بودند که باید مثل زنان کلیپ

آن مردک خواننده دور خودشان بچرخند این ما هستیم که باید دکمه ی پاز

 را بزنیم و سکوت را به اعصاب خسته ی مان برگردانیم . ما باید بدون آنکه

 در لاتاری برنده شویم عرضه ی خوشحال کردن خود ِ غمگین مان را داشته

 باشیم .

 زن ها کارهای زیادتری از کار راه اندازی دارند . زن ها با لب های گرمشان 

می توانند مثل درخت شاه توت طعمی متفاوت در دهان تلخ دنیا بریزند . یکی 

دکمه ی پاز را بزند و آنها را بیرون بکشد از میخانه های شلوغ استانبول ، از 

استیج های پر از چراغ و هیچ ِ" لاس و ِ گاس " ، ازنیمه شب ایستادن کنار خیابان 

ها و پل های بی سرو ته تهران یکی دکمه ی پاز را بزند  و به احترام زیبایی شان

 به خاطر قابلیت های شگفت انگیزشان تک تک آنها را روی محترم ترین و با شکوه 

ترین سِن های دنیا صدا کند و شاخه گلی  دستشان بدهد که به پای لبخندشان 

نمی رسد .

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۲۵
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی