من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

ای طبیب جمله علت های ما ...

يكشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ب.ظ


 

مرد میانسال خودش را مثل  پارچه ای کهنه مچاله کرده بود گوشه ی پله های زیرگذر .

رفتم پولی کنار دستهای لاجان ِ کبود شده از سرمایش بگذارم که  دیدم روی کارتش

که مربوط به اداره ی بهداشتی ... درمانی ... چیزی بود نوشته بود من ایدز دارم !

پله ها را پایین رفتم با قوزک پایم که یک هفته است از محل شکسته گی ِ سابقش دوباره

در رفته و توی هیچ آتل و باند و گچی آرام نمی گیر د از درد . پله ها را پایین رفتم

و فکر کردم چه درد هایی را می شود روی کارت شناسایی آدم بنویسند ؟ یاد شعر

قیصر امین پور افتادم : "مردمی که جلد کهنه ی شناسنامه های شان درد می کند "

گاهی حس می کنم جلد من کارت های مردم هم درد می کند . آن هم وقتی با احتیاط

در رفت و آمدهای شان سعی می کنند 500 تومانی های بیشتری را ذخیره کنند  .وقتی

می ترسند برای کسی که  کارت  همراهش نیست  کارت  بزنند تا سوار اتوبوس ، سوار

مترو شود . 500 تومن هم 500 تومن است . 300 تومن های کرایه ی یک کورس 800

تومنی  تاکسی هم 300 تومن است برای خودش . یقه جر می دهند به خاطرش شوفرها و

مسافرها .! هفت و نیم صبح که توی این سگ سرما باید به هر فلاکتی خودت را به ساعت

8 اداره برسانی .

حالا این یکی به خط درشت نوشته من ایدز دارم! لا اقل خیالش راحت است که  شاید زودتراز

بقیه  می میرد  ! لا اقل می داند که چه دردی دارد . من به درد های بی درمان فکر می کنم

چه نفرین بدیست ! اگر خواستی به کسی نفرین کنی بگویی درد بی درمان بگیری حتما یقین

کن که از مرگ بدتر است درد بی درمان . چون مرگ پایان دارد اما درد بی درمان نه !

عشق ، دلتنگی ، تنهایی ، از خودی ضربه خوردن ، نامردی دیدن از یاران نارفیق ،

فراموش شدن ، تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم  ! قضاوت شدن و...اینها از اقسام درد 

 بی درمانند !

حالم خوش نیست و همه ی درد های بی درمان را دارم انگار . قوزک شکسته ی پا هم

که قوز بالای قوز شده است . مهم نیست هیچی برایم مهم نیست دیگر . تمام راه به زنی

نگاه می کردم که به بچه اش می گفت اگر کاپشنت را از روی شیشه ی  بین آقایان

و بانوان در مترو برنداری  پلیس می آید تو را می برد ! چرا درد و هول عظیمی را به

جان بچه که با چشم های گرد نگاهش می کرد می انداخت ؟ چرا همه چیز را دردناک از

کودکی به ما تحویل می دهند ؟ سر کردن با واهمه ها به بی درمانها بدل می شود . 

بی درمان های ماندگار .


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۱
... دیگری

نظرات  (۱)

 دارم میرم از دست طبیبم...

دلم میخواد نمیرم و بجنگم. یکم لاجونم ولی واسه این حرفا. حداقل پونزده سال جنگیده ی تو. و اینی. من الان فقط چند ساله و اینم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی