کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست
دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۲۰ ق.ظ
توی بزرگراه کلانتری باشی ... دو طرفت کاج باشه و کاج باشه و کاج ... راننده تند بره ... ساعت هفت و نیم باشه هوا ابر
... اون وقت هی محمد اصفهانی بخونه : گم گشته ی دیار محبت کجا رود ؟ با تاکید فر یاد بزنه :
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد !
... بعد گو ینده ی رادیو بپره وسط کاجا و آواز اصفهانی و سرعت و بگه صبح بهاری شما بخیر هم وطنان عز یز و ارجمند !
بعد تو اشکت رو پاک کنی و سرت رو از توی آینه بدزدی ،هی بخوای که بشنوی نام حبیب هست و نشان حبیب نیست ...
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
اما گو ینده بگه : به اخباری درباره ی احتمال افزایش قیمت بنزین در سال جاری توجه فرمایید .
به راستی صبحی که نکوست از آهنگ های آن پیداست ! تا پایان وقت اداری تا پایان شب .
۹۵/۰۱/۲۳