"روشن تر از خاموشی چراغی نیست " بایزید بسطامی
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۴۶ ب.ظ
از روزهایی ست که میگرن دارد کار خودش را می کند و من کار خودم را !
خاموش کردن نورهای سفید و نارنجی در خانه تقاضای بزرگی ست که بقیه با آن همکاری نمی کنند .
سرم کوهی ست سنگین از درد
یاد دیالوگ گیله گل افتاده ام توی فیلم " در دنیای تو ساعت چند است ؟ "
" پدرم از کلمه ی "خاموشی" بدش میومد... میگفت: برو اون چراغ رو راحت کن ! "
با خودم فکر می کنم الان دقیقا چند وقت است که دلم می خواهد چراغ ها را راحت کنم و شمع های لرزان را
روشن؟
از سر کوچه دو تا شمع خرید ه ام اما هنوز توی لاله های شیشه ای راحتند ! دلم گرفته و می خواهم در
تاریکی با خودم تنها باشم . من از هیاهوی روز به تنگ آمده ام .
۹۵/۰۳/۲۰