من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

عادت نمی کنم...

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۱ ب.ظ


مرخصی گرفتم ، افتادم توی تخت ، گریه کاری از پیش نبرد ! کتاب ها و مجله ها کاری از پیش

نبردند ! جریان پر فشار آب دوش که روی شانه ام می زد بلعیدن مسکن های قوی و حتی خود

خود شعر کاری از پیش نبرد ! نشستن توی سالن تاریک سینما ، پیاده رفتن از این سر شهر به آن سر

شهر هیچ کاری از پیش نبرد !

چه کاری قراربود پیش برود ؟ قرار بود روزی شب شود که نمی شد !

خدایا ! خدایا ! خدایا ! این آدم هایی که خاطره های ویرانگر ندارند چه خوشبختند .

این  آدم هایی که دستشان به یک جای دنیا بند است چقدر امیدوارند .

این آدم هایی که مراسم به زور  خوابندن خودشان را ندارند و روزشان به شکلی کاملا نرمال شب می شود 

چقدر آدمند . آمده اندبه این دنیا که نرمال زندگی کنند نرمال بمیرند !

با حال دیروزی که داشتم شاید همین که مثل گرگوار سامسا در کتاب مسخ ِ مکافکا به شکل حشره ای

در نیامدم که توی تختش از خواب بیدار می شود ، غنیمت باشد !

اما فکر می کنم اگر حشره ای کوچک بودم حالا یک جوری از لای پرده های پنجره خودم را به

بیرون از این جا می رساندم به جریان هوایی که حتما مسیرم را عوض می کند .

 

                                  


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۴
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی