چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟
فکر کنم باید برگردم به کلاس پنجم ، اول راهنمایی یک چنین سال هایی که معلم های پرورشی می آمدند
سر کلاس درباره " با چه کسانی دوست شویم " حرف می زدند .معلم های دینی و قرآن می آمدند سر کلاس
درباره ی " خدا و پیغمبر گفته اند چه دوستی چه مصاحبی خوب است "حرف می زدند و مثال می زدند و جمله های
یک خطی از بزرگان می خواندند .
فکر کنم آن وقت ها آن حرف ها را کلیشه ای می دانستم ، فکر کنم خوب گوش نکردم .اگر خوب گوش کرده ام چرا دوست هایم اینطوری از آب در آمدند ؟
اگر خودم را برای دوستانم هلاک کردم و آنها در هلاک من کوشیدند لابد خوب گوش نکرده ام لابد بیشتر از یک جای کار می لنگد !
کفر نباشد این روزها من و خدا به یک اندازه تنهائیم ! او در حد خدائی اش من در حد انسانی دردمند و آزار دیده ام .
پانوشت 1 :
یک روز اینجا برایتان می نویسم با چه کسانی باید و با چه کسانی نباید دوست شد .
بگذارید کمی به حالم مسلط شوم .می نویسم . هم از روی کتابها و بعضی شعارها و شعرها که اصلا
کلیشه ای نیستند و مصداق تا نباشد چیزکی مرم نگویند چیزها هستند ،هم از روی تجربه ی
شکست های پی در پی خودم . می نویسم .
پانوشت 2:
از مضحکه ی دشمن تا سرزنش دوست /تاوان تو را می دهم اما به چه قیمت ؟