من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

مردمانی که زنگ نمی زنند ...

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ق.ظ


دلم برای بوی خوب و خنک هانیه تنگ شده .برای عاطفه گفتن های کشدار و مهربانش . برای تجرید شگفت انگیز قلبش . برای موزیک هایی که فقط در ماشین او می شد بشنوم . دلم برای دست های لاغر زهرا که از قم تا مشهد صبورانه سفر می کنند تنگ شده برای مرا شبیه خودم فهمیدن هایش برای همه ی مسیری که از پارک ملت تا فواره های دلواپسش می رفتیم و مثل  مادر و دخترها با هم درد دل می کردیم و گاهی شعر می خواندیم . دلم برای خودم وقتی سبک بال و پر از شعر بودم وشور تنگ شدهاین شعرهای سنگین محزون خبر از ناخودآگاه رنجوری می دهند که با خودم حملش می کنم و همزمان از حملش خسته ام . به یک سفر یک نفره نیازمندم ! کاش بشود این را آگهی کرد . مردمانی زنگ بزنند بیایند به جای من این اداره ی کوفتی را تحمل کنند هر روز این مسیر وحشتناک طولانی را طی کنند در مقابل غرو لند راننده ها از ترافیک مسیر منتهی به حرم سکوت کنند و عذر بخواهند . مردمانی زنگ بزنند بیایند به جای من به بچه ها کولاژ با روزنامه و پارچه یاد بدهند سنگ ها را رنگ کنند و از هر سنگ کوچک مورّبی ماهی گُلی بسازند . مردمانی زنگ بزنند بیایند ظرف های نشسته ای که قیافه ی آشپزخانه را زشت می کنند بشویند مردمانی بیایند دکمه های یک در میان افتاده ی دخترک را بدوزند چسب زخم به آرنجها و زانوهایش  که همیشه از جایی خراشیده شده اند بچسبانند ، مردمانی بیایند به جای من به دیدن نوزادهای فامیل بروند کادو برای تولدها بخرند به عیادت مریض ها بروند و در ختم ها شرکت کنند و به جای من تا صبح نخوابند . مردمانی بیایند به جای من به یاد تو گریه کنند مردمانی از صفحه ی نیازمندی ها بیایند و قول بدهند این زندگی کوچک شکسته ریخته را ادامه بدهند تا من دوباره برگردم  ولباس ها را اتو کنم برای فنچ های توی قفس دان بریزم و دنبال جوراب های دخترک بگردم و روزی چند بار با هم مارپله بازی کنیم او شش بیاورد من یک  ! بعد به صدای خنده هایش گوش کنم که همه ی هستی ام را پر از پروانه های سبک بال می کند و ذره های نور مثل وقتی از میان فواره ها رد می شوند وقطرات آب را درخشانمی کنند .

 

                                                               

                 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۸
... دیگری

نظرات  (۱)


زهرای مچ لاغر, ولی خودش چاق شده هم دلتنگته. خیلی. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی