من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی


از همان سال های رنگ به رنگ کودکی بین اینکه وقت احوالپرسی صورتت را ببوسند و یا محکم در آغوشت بگیرند ،دوست تر داشته باشی که در آغوشت بگیرند ؛ از همان سال های سرکش نوجوانی بین اینکه با تو دست بدهند و یا محکم در آغوشت بگیرند  دوست تر داشته باشی که در آغوشت بگیرند؛ از همان سال های تپش و دیوانه ی  رستن و جوانی بین اینکه بوسیده شوی و یا محکم در آغوش گرفته شوی دوست تر داشته باشی که در آغوش گرفته شوی معنی اش این است که جانت را می دهی برای محکم و پر مهر ، پر عشق و دلتنگ  در آغوش گرفته شدن. معنی اش این است که از کودکی تا به امروز تو به دنبال آغوشی بوده ای که یا کم داشته ای و مشترک با بقیه ی بچه ها و بی حواسش را داشتی  یا باید می داشتی و نداشتی اش یا ای کاش واقعی اش را می داشتی و نه اشتباهی اش را .معنی همه ی این فکرها این است که تو می دانی در میانسالی و اگر عمر کنی در پیری نیز این  آغوش امن و گشوده و عاشق را نخواهی داشت . معنی همه ی این اندوه این است که تو به دنبال چیزی هستی که سهمت نخواهد شد . تو در آغوش گرفته شده ای تو بوسیده شده ای تو دوست داشته شده ای اما تو آغوشی پایا و همیشگی نداشته و نداری و نخواهی داشت . آغوشی برای مراجعه به گریه و آواز و زمزمه و سکوت و عطر باران و برف. این فعل ها را برای خودت صرف کن و یک جوری حالی خودت کن که بفهمی همین است که هست ! هیچ چیز عوض نشده .نه آن دختر بچه ی پر هیجان آغوشی که منحصرا می خواست را داشت نه آن دخترک ِ مغرور نوجوان  ِ تنها و نه آن معشوقه ی سراپا عشقی که سزاوار ابدی ترین آغوش دنیا بود .بوی همه ی بوسه ها را از گونه هایت بشوی و فراموش کن . عطر همه ی بوسه ها را از پیشانی ات بشوی و فراموش کن حتی بوسه ی پدر بزرگ را .  طعم همه ی بوسه ها را از لب هایت از انگشت هایت  از چشم هایت از بازوهایت، بشوی و فراموش کن . رد آخرین بوسه را نیز خاک کن . تو آدم پر توقعی هستی که از دنیای به این گله گشادی توقع یک آغوش داری این همه سال وحتی در تمام لحظاتی که با هر شدت از عاطفه بوسیده شده ای دلت می خواسته حلقه ی دستها از دور شانه ها و کمرت باز نشود . حلقه ی دستها سرت را رها نکند . حالا فقط خودت هستی که می دانی هر که را دوست داشته ای هر که را مهر داشته ای هر که را پرستیده ای  با همه ی وجودت در آغوش گرفته ای  یا رویایش را داشته ای و حتی هر که را از دست داده ای در خواب  ها هنوز که هنوز است در آغوش می گیری . فقط خودت هستی که می دانی به مرض لطفا مرا در آغوش بگیر  مبتلا هستی ! و حتی این ژن غمگین را به دخترکت نیز داده ای . شبها تا مدت ها در آغوشت نگیرد نمی خوابد .او نیز تو را می بوسد صورتت را و دست هایت را تو اما دلت می خواهد توی آغوش کوچکش جا بشوی . رویت نشده بگویی الا این شب ها که از همیشه تنهاتری و مستحق آغوشی هستی .به او به زبان خودش گفته ای بغلم کن او بغلت کرده و  خندیده به جا نشدنت در بغلش و تو برای آغوش کوچک و ظریف او مثل یک تکه سنگ در حال ذوب شدن زیاد بوده ای . بعد رفته ای برای عزیزی نوشته ای آن استیکر آدمکی را الان بفرست با دست های بنفشش و او آن ساعت نبوده . تو خوابت برده و یخ زده ای . برو فکر کن برای روزهای پیری که اگر بیایند اگر به پیری برسی حتما جایی کنار تختت در بیمارستان درخانه ی  سالمندان در خانه ی متروک خودت برای پرستار کم حافظه یادداشت کنی که لطفا در آغوشم بگیر بعد قرص هایم را بده .بعدها اگر آمدی اگر بودم چراغ نیاور برای چراغ آوردن دیر شده من مرده ام فقط لطفا در آغوشم بگیر و بدان تا ابد روح من تو را محکم و با عشق در آغوش خواهد گرفت .

 نمی دانم باریتعالی که نور است می تواند آدمیزاد را بغل کند یا نه ؟ آخریک کتابی دیدم روی جلدش نوشته بود در آغوش نور ومنظورش از نور مشخصا خداوند بود . دانسته ام اینجا در این دنیای بزرگ ِ کوچک ، اغلب، آدمها آدم ِ در آغوش گرفتن نیستند مگر برای مواظبت از بچه های تبدار و مریض مگر برای عرض تسلیت مگر برای احترام های کاری  ِ چند لحظه ای ، مگر برای مهربان نشان دادن ِ آغاز ِ همخوابگی  . به بهایی گزاف و با تحمل تلخی ِبسیار دانسته ام برای داشتن آغوشی از نور و آرامش و عشق باید در دنیایی دیگر دست هایت را با دلتنگی تمام باز کنی . اگر مجالی باشد و اگر از پای تا سرت باز هم فقط همین را خواسته باشد و دیگر هیچ .



                                       



                                                                      

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۲۴
... دیگری

نظرات  (۳)


یکی از بهترین بیتهایی که دوس دارم اینه همیشه: 
برای من که تمامی قصه بد بودم
کجاست آغوشی تا که خوب گریه کنی... 
پاسخ:
ای جانکم !

یادته توی حرم حضرت معصومه چقدر محکم بغلت کردم ؟

تو یادته می دونم

دقیقا یادمه! و توی کامنتمم میخواستم اشاره کنم که چقد سری قم که همو دیدیم محکم بغلم کردی! 
پاسخ:
دلم برات خیلی تنگ شده 
می دونم که می دونی 
از دور با عشق و دلتنگی زیاد بغلت می کنم 
مواظب دوست همیشه دور من با مچ های لاغرش باش زهرا 
کاش یکی بگه چرا هر کس رو خیلی دوست دارم خیلی دوره
چرا مشهد برا من شده مثل قطب ،دور به همه جا ؟؟؟؟؟؟؟
تنهاتر شدم از دلتنگی
با کی برم کجا ؟
کجا برم با کی؟


تنهاتر شدم از دلتنگی...

آخخخخخخ....
جایی نمی روم که تو می آیی!

تلخه همه یییی دنیا, مشهد و قم و قطب هم رووش. خیلی دلتنگی بده😢😢 مشهد هم که هنوز نشده بیام😢😢  دعا کن... شایییییید این یه فقره کاری کنه


بغل سفت❤❤
پاسخ:
تو را من چشم در راهم ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی