من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

"غمنامه ای برای یاسمن ها"

دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۴۱ ق.ظ

هوا بی ملاحظه و خشن، سرد است .حالم از خواندن حرف ها و شعرهای تکراری در کانال ها درباره ی برف، شوخی با آمدن و نیامدن برف ، مقایسه ی میزان برف الان با قدیم ، به هم خورده است .شیشه ی پنجره مثل زنی که از جفتش دور افتاده باشد غرق قطره های درشت اشک شده و از تمام درزهای نگرفته ی قاب قدیمی رنگ ریخته اش، سوزی وحشتناک می آید . سوز می ریزد روی درد همیشگی  مچ ِ شکسته ی پای راستم، سوز می چرخد دور کمر درد ِ لعنتی ِ روز چندم ِ قاعدگی ِ مزخرف ، سوز دنبالم می کند وقتی سر صبحی  با حال خراب روی سرامیک های یخ کرده ی خانه ی بی فرش ِ و به هم ریخته ی دم عید تا آشپزخانه می روم دنبال تکه ای نبات .سوز یادم می آورد مادرم در چنین روزهایی می گفت نبات را ننداز توی چایی  بده توی زرده ی تخم مرغ و کاکائو هم بزنیمش آب جوش بریز و زود بخور تا سرد نشده تا کمر دردت کم بشه تا شدت خونریزی کم بشه، ما که نفهمیدیم تو چرا همه چیت انقدر زیاده و شدیده ، پاشو سر بکش لیوان رو این طوری که مُردی از بی رمقی رنگتو نگاه عین گچ سفید شدی، به فکر نیستی ، برو ببین زن ها حواسشون چقدر به خودشون هست تو تا کی می خوای اینطوری باشی؟ عوض کن خودتو ، اهمیت بده به خودت به سلامتیت. نمی دانستم تا کی می خواستم این طوری باشم چون نمی دانستم چه طوری ام دقیقا!چون نمی دانستم چرا شدت و میزان همه چیز در وجود من این قدر زیاد است . بعد هم که می دید من حوصله نمی کنم نبات را در چند مرحله حل کنم خودش دست به کار می شد . کاش امروز نرفته بود سفر  زنگ می زدم تاکسی می آمد می رفتم خانه اش روی دشکچه ی کنار بخاری شان دراز می کشیدم با موهای پَت و به هم ریخته ،صورت رنگ پریده و دست و پای یخ کرده و بی رمق .می رفت برایم مفنامیک اسید می آورد و مخلوط کاکائوی داغ و نبات و زرده ی تخم مرغ. سر حد مرگ غمگین و آشفته و دلتنگم این روزها .حتی شعرهایی که گفتم هم چنان که باید تسلایم نداده اند . خواستم خودم را کمی از درد خلاص کنم به اندازه ی کافی حال روحی ام وخیم هست دیگر طاقت گرفت و گیرهای جسم خسته را ندارم برای همین توی کابینت دنبال ظرف کاکائو گشتم  با بی حوصله گی مفرط زرده را از سفیده جدا کردم و چند دقیقه بعد با لیوان داغ برگشتم توی تخت .گودی دردناک کمرم را به دست ِ عروسک آدم برفی که آن طرف پتو افتاده بود، تکیه دادم ،با احتیاط دست کشیدم به  جلد کتاب " غاده السمّان" اسمش را با حروف قرمز نوشته " غمنامه ای برای یاسمن ها" . کاش بودی تا این شعر را برایت کامل می خواندم: 

آنگاه تو پیروز می شوی

و عشق در برابرت شکست می خورد 

ای روزگار! 

 من برای تو نامه می نویسم

تا اعتراف کنم تو سلطان عالمی

تو زندگی می کنی

تا همه چیز را کامل بمیرانی

و به ما می آموزی 

و چون نزدیک است که درس را دریابیم 

ما را می کشی 

"غاده السمّان"


                     

                          

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۰۹
... دیگری

نظرات  (۲)



چه تفاهمی! مامان منم رفته سفر(کربلا)
پاسخ:
خدا پشت و پناهش
و البته پاره ای تفاهمات ناخوشایند دیگر!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی