من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

کجاست خانه ی باد ؟

سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۳:۲۳ ب.ظ


هر سال زمستان به این روز که می رسم فکر می کنم اگر یاسش از صبوری روحش وسیع تر نشده بود هنوز زنده بود ، هنوز زنده بود ، هنوز زنده بود و شاید می شد صدای شعر خواندنش را و آن طرز دلچسب خندیدنش را از نزدیک می دیدم .دریغا آن پریشا دخت شعر آدمیزادان نهان شد رفت 

مثل امروز چشم هایش را بست ، آن ها داشتند فکر می کردند کجا پیشانی خونی اش را خاک کنند . فکر کردند ، حرف ها و حدیث ها گفته شد اینبار رفته بود و نمی شنید . سر آخر بیست و شش بهمن ماه ،جسم نازک بال ِ  سرد اما پر حرارتش را خاک ظهیر الدوله با عشق و احترام به خود پذیرفت . 

ظهیر الدوله که می روی آن نام و آن سنگ با همه ی نامها و سنگ ها توفیر دارد . در اطراف آن سنگ هوای گیس های آشفته ی زنی است که عاشقانه دوستش دارم همو که درخت کوچکش به باد عاشق بود به باد بی سامان ...


                                        

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۲۴
... دیگری

نظرات  (۱)

۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۴۵ دُخْتِ تاتار
فروغ پشت شعرهایش زنانگی رو فریاد زد اما نشینیدند,نفهمیدند... روحش شاد
پاسخ:
روحش شاد و آرام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی