من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

اگر بخواهم آدرس دقیقش را بدهم می شود زیر استخوان جناق سینه ام ! اینجا کجاست؟ اینجا جایی ست که توسط انتظارهای طویل و کثیر به اندازه ای که دو سه کفتر دورش بایستند و آب بخورند گود شده . رسما از قانون عمل و عکس العمل نظرم برگشته است .هیچ وقت هیچ کس را چشم انتظار خودم نگذاشته ام بلاخره یا خودم را برده ام یا خبرم را رسانده اند .اما چشم به راهی از برای جزئیات گرفته تا مسئله های مهم مرگ و زندگی ! شده است جز لاینفک هستی و زیست مجروح من . 

امروز وقتی که آن هواپیمای لعنتی سرش را به کوه دنا زد و خانواده و عزیزان شصت و چند نفر آدم را تا ابد چشم انتظار گذاشت انگار توی دلم سرب مذاب ریختند . چهل دقیقه ای بود که منتظر تلفنی بودم و خلقم تنگ بود ،داشتم فکر می کردم هر  بار سوار هواپیما شدم برایش نوشتم : عزیزم من سوار شدم اگه رفتم توی ابرا و نیومدم بدون خیلی دلتنگت بودم خیلی دوستت داشتم حلالم کن بعد چند نقطه و کلمه ی پریدم ! و کل این انتظار ِ واقعا پر از بی خبری چیزی کمتر از سه ساعت بوده است . جایی یادداشت کرده ام به خاطر این سه ساعت چشم براهی چشمهایش را و دستش را ببوسم . و دیگرهیچ جا نمی نویسم تمام ثانیه هایی که حضورا و مجازا منتظرش بودم از گودی زیر جناق سینه ام  با کبوترها آب می خورند . لابد این چشمه گواراست .

                                                  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۲۹
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی