من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

خب دیگر خواستم بروم بخوابم ، گفتم چیزی را بگویم که مانده توی گلویم .چند ثانیه پیش امروز تمام شد .و فردا هم چنان روز زن است . امشب را به زنانی تنها و بی نصیب فکر کردم و فردا را نیز فکر خواهم کرد زنان پدر از دست داده، زنان بیوه ، زنان بی همسر ، بی برادر ، زنانی بی آن سایه های سر ِکلاسیک ! زنانی ترک شده ، قدر ندانسته شده ، شکست عاطفی خورده ، نابارور ، خلاصه از هر گونه، کسی به یادم آمد و برای خیلی هاشان پیام فرستادم وسط ترافیک ، زیر سشوار آرایشگاه، و میانه ی ترافیک شب عید . البته که نقش مردی که باید می داشتند در صورت وجود ! همین اس ام اس و پیام تلگرام نبود اما خب استطاعت من هم در لحظه هایی که بشدت مغموم و تنها بودم از این بیشتر نبود . از عروسی برگشته ام با عطری که بوئیده نشده و شاخه گل ارزانی که دستم نیست . بی که بخواهم بعد از مدت ها چشمم افتاد به گوزن فیروزه ای بالای کتابخانه ، هدیه ای غافلگیرانه برای روز زن از جانب مردی که روزگاری می گفت دوستم دارد و آن سال که از هم نرفته بودیم این گوزن را در صندوق عقب ماشینش زیر باران برایم آورد .پیچیده بودش لای پتوی کوچکی که نشکند . نشکسته بود گرفتش بالا روی دست و گفت : عزیزم ! بیا این مثل خودته و خندیده بود و من فکر کرده بودم گوزن وحشی  شورهایش خواهم ماند و شاخ های براقم نمی شکند . زمان گذشته و من حتی( به این قصد) به چشمم نمی بینم که بروم بالای چهارپایه و گوزن را بردارم پرت کنم یک گوشه یا از پنجره رهایش کنم توی حیاط ! گیرم که پرتش کنم چه چیزی عوض می شود ؟ بلاخره یک زمانی گوزن وحشی بوده ام با شاخ های پر میوه و ستاره ،حالا گنجشک ِخیس پر و بالی هستم که دیگر برایم  جانکاه نیست اینکه در روز زن کسی را ملاقات کنم یا نه . به دلایل موجه و ناموجه ِ تنها مانده گی در چنین روزی فکر می کنم اما تباهش نمی شوم . می توانم بی نگاه ، بی بوسه و هدیه ی ساده ، بی جمله هایی مثل: واقعا تو زن عزیز زندگی من، تو تنها زن زندگی من هستی هم زندگی کنم . خب به عبارت فصیح تر من چنانکه باید در حال حاضر ِ استمراری ! تنها زن زندگی هیچ کس یا مهم ترین زن زندگی هیچ کس نیستم اما مادرم . دخترکم دو روز پیش برایم یک نقاشی کشیده و خودش را قبل از به دنیا آمدن توی دل من در دایره ای صورتی نقاشی کرده است . نقاشی را دوباره نگاه می کنم و دوباره پیامی را ‌پیدا می کنم و می خوانم  که : راستی روزت مبارک. روز زن روز عاطفه روز مادر . آه می کشم و با دلتنگی و اندوه در سرما دست می کشم به کاغذ دیواری پر شکوفه ی اتاق دخترک  . توی سالن خوابش برده و بیدارش نکردم ‌. آمده ام توی تختش دراز کشیده ام و لالایی ِ  یه شب مهتاب ماه می یاد توو خواب منو می بره دره به دره صحرا به صحرا را زمزمه می کنم . شکیبایی ِ زن بودنم را در طاقت فرساترین لحظه ها ستوده ام و امشب از همان هزار و یک شب های تنهایی ست . سحر می شود و صبح علی الطلوع به دیدار مادرم خواهم شتافت زنی که بقول شاعر "در آینه زندگی می کرد" و دارد زندگی می کند .

پانوشت: به یاد نقش نیکی کریمی (مهتاب کسری )هستم در فیلم زن دوم وقتی که نامه ای نوشت و برای همیشه رفت . وقتی تلاش می کرد در جزیره ،زندگی اش را و  خودش را از نو پیدا کند و بسازد .به یاد زن زیباو ساده ی فیلم (به همین سادگی)هستم. به یاد زن عاشق ِ فیلم (دلبری) به یاد زن غمگین فیلم (برف روی کاج ها) به یاد روحِ زن ِگلوله در سینه ی فیلمِ ( مچ پوینت) به یاد لیلای حاتمی در فیلم (رگ خواب) هستم ،به یاد گریه های هدیه تهرانی در (شوکران)  به یاد دختر ِ معصوم ِ فیلم ِ (سر به مُهر) به یاد فریادها، شمع ها و سکوت "حنا"  در فیلم (خشم و هیاهو)به یاد انتظارهای (الفت) در فیلم (شیار ۱۴۳) به یاد مادر .

که فرمود:

    زنی چنین که تویی بی شک شکوه و روح دگر بخشد

بدان تصور دیرینه که دل ز معنی زن دارد(حسین منزوی )                         


   



موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۱۸
... دیگری

نظرات  (۲)



غمگینم... و می خونم... حتی پستایی که ساکتم
پاسخ:

ای مهربانم
غمگینی ات را قربان
۲۵ فروردين ۹۷ ، ۲۰:۳۰ زهرای همیشگی نیستم
دلم گرفت برای همه زنهایی که نام بردی...
دلم گرفت برای عاطفه ی روزهای جوانی اش...
کاش دنیا کمی با عشاق ملایم تر رفتار میکرد...
مثلا همین دو مرغ عشقی که حالا بعد از 64 سال باید...
پاسخ:
 می فهمم چی می گی عزیزکم می فهمم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی