من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

به حوضچه ی آب یخ سیار نیازمندیم!

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۲۵ ب.ظ

رفته بودم استخر. هر چند وقت یک بار نیازه سر خودمو زیر آب کنم! و دردناکی و خسته گی افکار ، احساسات ، عضلات و رگ و پی ها را دست حوضچه های آب داغ بسپارم . دخترک را هم مثل یک عدد مرغابی خوشحال فرستادم حوض کوچکترها . رفتم توی سونای بخار یک گوشه دراز کشیدم و دل سیر برای خودم میان وهم آغشته به بخار ، عطر غلیظ اکالیپتوس و قطرات درشت باران مانند روی پنجره، اشک ریختم . ذهنم خسته بود، قلبم خسته تر و اتفاقات سختی را ظاهرا از سر گذرانده بودم . چرخی در بیرون زدم و از بالای تراس کافی شاپ چند دقیقه زن ها را دیدم که آزادانه و بی دغدغه ی پوشیده بودن و زیر ذره بین نگاه مردان بودن برای خودشان در گروه های دوستانه می خندند و شنا می کنند و شادند . بعد زنی آمد و سر حرف را توی سونای خشک باز کرد . حوصله ی شنیدن دغدغه ی زن ها  درباره ی وزن و رژیم و فواید استخر را ندارم . اما خانم کلی حرف داشت . سر آخر هم رسید به این بحث بی پایان که ما زن ها باید مواظب تن و بدن و تیپ مان باشیم چون در غیر این صورت برای مردها جذاب نیستیم . سعی کردم اشاره وار بگویمش که ما به عنوان یک انسان مطرحیم نه صرفا یک زن یک موجود ِ ماده ! و مردی که ما را بیشتر برای تن و سر و روی مان بخواهد یا نخواهد آن قدرها که باید مهم نیست و همیشه زنانی از ما خوش تیپ تر در دنیا وجود دارند .مهم آن مرد است که ما در نگاهش زیبا ثبت شده باشیم  و زیبایی مان را هر کجای دنیا باشد از یاد نبرد . نمی شد با یک جستار کلامی شتابزده قانعش کرد و البته که حق می دهم به دغدغه ی قاطبه ی زن  ها  در فقره ی بیشتر  دوست داشته شدن و جذاب به نظر رسیدن  اما توقف و تمرکز بر این موضوع را کار زنان عامی می دانم با نگرانی های تنانه . داشتم از در آن جهنم سوزان می رفتم بیرون که زن گفت همین شما الان دیدم با دخترتون بودین خب بچه به دنیا آوردین پوستتون روشنه ولی من هیچ رد ترک های بعد از بارداری  نمی بینم رو تنتون خیلی خوبه دیگه خوش بحالتون و با غصه به ترک هایش اشاره کرد . معذب شدم و دلم لباسی با دکمه های شدیدا بسته خواست . همان لحظه به ترک های عمیق قلبم به رد اندوه جاری و نامرئی در زیر پوستم فکر کردم . به ترک ها و ردهایی که دیده نمی شوند زشتی و آزار دهنده گی شان نمایان نیست اما وجود دارند . دلم سوخت .به زن تسلا دادم که به نظر من زیباست با همین پوست بقول خودش تیره و رد ترک ها . گفتم چشمهایش خوشرنگ است و صورتش مهربان .خوشحال شد . کمی آب خوردم و کلافه و بی مقدمه پریدم توی حوض یخ . چند تاول سمجی که روی پاهایم از پیاده روی طولانی با کفش پاشنه دار حین گفتگوی تلفنی با دوستی ، در آمده بوند یکهو بی حس شدند . تقلا کردم سوزش رنجشی که از آن دوست داشتم جایی  زیر پوست سینه ام سرد شود .دلم خواست سرم را زیر آب یخ فرو ببرم تا تاول های توی سرم بی حس شوند از گوش درد گرفتن ِدوباره جرات نکردم . کاش می شد ترک های داغ قلبم در حوض یخ سرد شوند و بی حس . نفسم حبس شد و بعد از پله ها بالا رفتم . دخترک آمد لباس پوشاندمش . بیرون ساختمان مردی خوش پوش آمده بود دنبال آن زن . سوار شدند و رفتند . دعا کردم بیشتر به زن بگوید که زیباست و خوب است . این همه ورزش کردن برای محبوب بودن وقتش را گرفته بود .وقت برای کارهای زیادی که باید در این سن انجام بدهد . تپ سی بد اخلاق ما هم آمد و رفتیم .در تاریکی ماشین چشمم به ترک ظریفی روی صفحه ی موبایل افتاد . سعی کردم اعتنایش نکنم و خط شروعش را دنبال نکنم .سه تاول پایم از بی حسی در آمده بودند و شروع کردند به اذیت . الان که می نویسم زخم شده اند و دیگر درد نمی کنند فقط ردشان می ماند و زمان می برد تا کمرنگ شوند .


                      


                  


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۸
... دیگری

نظرات  (۱)

۲۶ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۳۵ زهرای همیشگی نیستم
به نظرم تو زیبا ترین و مهربان ترین دوستی هستی که یک نفر میتواند داشته باشد... حالا اگر مردی یا زنی نفهمد ارزش تو را، از بی لیاقتی خودش بوده... از کنار رنجشهای زندگی پرواز کن...بی اهمیت به همه چیز این زندگی لعنتی به خودت فکر کن... وتمام رویاهایی که میتوانی بسازی...
پاسخ:

تو لطف داری 

خسته ام و دلم گرفته می دونی تو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی