من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

" بر سنگ قبر کوچک من بنویس..." موسوی

يكشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۳۷ ق.ظ

تبعید، فُرم دیگری از "بَعد" و

مشکوک، شکل تازه ای از "کشک" است!

من که قرار بود قوی باشم

بر روی گونه هام چرا اشک است؟! 


تنهایی ام فشرده شده در هیچ

خود را میان آینه می بوسم

بیدار می شوم وسط وحشت

امّا هنوز داخل کابوسم


بیگانه از زمان و زبان هستم

از ارتباط، عاجزم و خسته

باید شروع کرد به پوسیدن 

در این اتاقِ کوچکِ در بسته


یک بمبِ منفجر نشده در مرز

یک بسته خاک در چمدان هستم

این بغض نیست، گریه و شیون نیست 

من نصف رودهای جهان هستم


حک می کنم به مرحمت چاقو 

روی لبانِ غمزده ام خنده! 

با داستان مسخره ی تغییر

یا با جوکِ امید به آینده!! 


تبعید، قبل و بعد نمی فهمد

پاییزِ ما ادامه ی پاییز است 

فرقی نمی کند که کجا هستی

این آسمان، همیشه غم انگیز است 


هر گوشه ای که آدمِ غمگینی ست

من شکلی از ادامه ی شب هاشم

این شعر را چرا به شما گفتم؟! 

من که قرار بود قوی باشم


درجا زدم، دویده شدم در جا

این قصّه ی همیشگی من بود

بر سنگ قبر کوچک من بنویس:

این لاک پشت، فکرِ رسیدن بود


سید مهدی موسوی



پانوشت : پسره مسئول چاپ شعرای کلاسیک یه نشری توی نمایشگاه کتاب با کلی داعیه ی شعر فهمی دستشو زد زیر چونه اشو گفت این شعرا مدرنن نکنه  توی حال و هوای شعرای  جریانی ان که مهدی موسوی توی مشهد راه انداخت؟ می خواستم بگم زحمت بده خودتو دقیق تر بخون ببین  ولی هیچی نگفتم .یه بحث ادبی کوتاه بی نتیجه ای ام کردیم .امشب با حال واژگون اتفاقی این شعر دکتر موسوی که گویا جدید هست رو خوندم .  شاید اگر هنوز ایران بود شماره اشو می پرسیدم از یکی  زنگ می زدم بهش و مثل آخرین باری که بعد از سالها اتفاقی دیدمش در جواب کدوم شعرامو بیشتر پسندیدی از کتابم ؟دوباره می گفتم ببین مثلا مثل این شعرت که غمش غمه و ناامیدیش نا امیدی و خودت واقعا ناامید و غمگین و عاطفی هستی بی فرم و تکنیکای شلوغ .و  اگر شماره ی اون پسره کارمند انتشارات فلانو داشتم همین نصف شبی بهش زنگ می زدم می گفتم یک وقتی غم بی تعارف و ادا و ژست  از استخون بعضی شاعرایی که توی مشهد بودن زد بیرون و نا امیدی هم . هر کی شعر خودشو می نویسه . لا اقل من خودم این کار رو کردم .  تو اسمشو بذار جریان من اسمشو می ذارم ما نترسیدیم از اینکه بعضی غم ها و ناامیدی ها شعر رو زشت می کنه ما یادمون بود برا زلف عالم سوز یار شعر بگیم اما وقتی عشق به ما رو کرد که یار و باقی قضایا از دست رفته بود . تو جای ما بودی چه جوری تغزلی شعر می گفتی لعنتی ؟ خوب نگاه کن ببین این اندوه و یاسه که توی سینه ی مجروح شاعرا یک رنگ داره نه اینکه شعرا یک رنگن یک شکلن یک بو رو دارن . این سیاهیه قیر اندود ِ داغ چسبنده باید قرمز عشق می شده برادر و نشده شما ببخش .حیف ! شما شعر شاد خواستی اینا رو  چاپ نکن . هیچکی هم نخونه . خیالی نیست .حالا کلی شعر کپی پیستی خوشحال کلی ترانه ی النگ و دولنگ هست توی کانالا و صفحه ها . ملت می شینن و فوروارد می کنن برا یارو . دختره فوروارد کرده برا یه رفیق تا بن دندون شاعر ما حتی اونم باور کرده عاشقش شدن ! عقدم خونده دیگه خدا رو هم را به راه شکر می کنه هر روز زیر عکسا . بذار به درد خودمون بمیریم شعر برا کجامونه؟ برا چی مونه ؟برای کی مونه ؟ 

فرمود: به تو(و خیلی های دیگه) حاصلی ندارد غم روزگار گفتن

که شبی نخفته باشی به درازنای سالی 


               

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۳/۲۰
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی