پول ِپیش ، پول ِ پس و خاطرات نداشته ی شمالی
گمان کنم به کلی آخرین ذرات مشاعرم را از دست داده باشم! خودم را عضو کانالی کرده ام که مربوط به خرید املاک(خانه ، باغ، ویلا) در شمال است . دم به دم وسط این قطع و وصل های فیلتر شکن ها و مضحک بازی های تلگرام با تلفنی که سه بار شارژرش سوخته و الان به زحمت با شارژر چراغ کفش فوتبالی های جینگول دخترک که از امارات برایش خریدم روشن است می روم توی این کانال و با موجودی شرم آور حسابم مثل یک خریدار واقعی قیمت ها و جزییات مربوط به ملک را می خوانم ، بررسی می کنم و البته اظهار نظر می فرمایم! امشب اگر تنها ۳۰ میلیون پول پیش داشته باشم ویلای چمستان را کنار دریاچه ی الیمالات معامله می کنم . صبح می روم برای شستن ایوان عوض کردن ملحفه های لالا ، چیدمان کتابخانه ، تعیین جای میز تحریر و لابد چای بهار نارنج دم کردن برای جانان و باقی قضایا ! بعله !
پانوشت:
آه آدمیزاد!
آدمیزاد!
آدمیزاد!