من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

به من فرصت بده

پنجشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۵۴ ب.ظ


غروب آخرین روز هفته خودش را تا کمر پرده رسانده تا گلوی من  . آقای اِبی توی هندزفری می خواند: تحمل کن عزیز دل شکسته .... می خواند : نذار کم شم من از آینده ی تو ... من به آینده فکر می کنم و چیزی در تیره ی پشتم داغ و دردناک فشرده می شود . لعنتی آقای اِبی چطوری دلش می آید با این لحن بخواند که : به من فرصت بده گم شم دوباره/ توی آغوش بخشاینده ی تو؟ وقتی در فرهنگ لغت ها ننوشته اند در آغوش گرفتن امری ست که از دور ممکن است .راستش قبل از اینکه سرم به تنم زیادی کرده باشد این دستهای خالی از دستهای تو هستند که به تنم زیادی اند . یک نفر بیاید این دستها را از من جدا کند. دستهایی که از صبح نیمرو برای کارورزها درست کرده اند ، کاردستی برای بچه ها ساخته اند، کتاب ورق زده اند ، کارت کشیده اند، رژ لب را برداشته و پیچانده اند ، سفره را تمیز کرده اند ، روی میز کوچک کنار مبل را از خاک پاک کرده اند، صورتم را از اشک . یک نفر این دستهای بی تویی را بردارد از من و در حراجی ها بفروشد و برای هر که دلتنگ است بلیتی بخرد به مقصدی که در غروب هایش بشود به آهنگ های خوشحال گوش داد مثلا به صدای خواجه امیری ِ پدر وقتی که می خواند: من یه پرنده امممم آرزووو  دارم تو باااغم باشی ...



                   

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۰۴
... دیگری

نظرات  (۱)

به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو، گرفتار تو باشم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی