من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

سایه سار

چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۴۱ ب.ظ


سایه اش را بر همه چیز می بینم . سایه اش بر گلهای قالی آرام راه می رود .صبح ِ اول صبح از زیر تنها النگویم رد می شود و بر مچ دست راستم می افتد ، در رگه هایی از آفتاب می بینمش طلا و آفتاب ِ توامان .  .کم کم از ملحفه های سفید تا گردنم بالا می آید بعد حتما سایه ای ست ملایم و شیرین که بر چانه و لب ها ،گونه ها و پیشانی ام ، می افتد. پلک هایم را سنگین می کند و دلم می خواهد دوباره در گرمای دلچسبی بخوابم که سایه سرانگشت اشاره اش آن را سبک می کند .سایه اش بر استکان بلور می افتد و می داند چطور نبات را در چای ذره ذره شیرین کند .ساعت 8 سایه روشن هایش از گلدوزی پرده های تور رد شد پرسید توی خانه جوجه نگه می داری ؟ صدای بچه گنجشک ها را می گفت که سایه اش از لای موهایم می شنید وقتی سرم را به درگاه پنجره تکیه داده بودم .موهایم را پشت گوش هایم سنجاق زدم و سایه اش افتاد روی در یخچال روی تنها انجیری که از سبد برداشتم تا صبحانه ام باشد . سایه اش با انجیر کوهی در دهانم طعم خوب ترین کلمات شد . غبار از یک گوشه ی دلم ریخت اما از سکوت فراتر نمی رفتم . آه ! کشید . سایه اش افتاد روی قلبم گفتم باید بروم به کارهایم برسم . و گریه تنها کاری بود که چند دقیقه بعد مشغول انجام دادنش شدم تا وقتی که سایه اش افتاد روی لبه ی جیبم روی لاله ی گوشم که زیر مقنعه ی سبز فرقی با آلاله ی باران نخورده ی صحرا نمی کرد .سایه اش اینجاست روی عطف کتابها روی پرده های عمودی و به نقش پیچ پیچ میله های پنجره حالتی مخصوص بخشیده . سایه اش افتاده روی انگشت کوچک دانش آموزم وقتی از روی کتابی که می خوانم کلمه به کلمه خط می بَرد . سایه اش افتاده روی صفحه کلید خودش می تواند بنویسد من سایه ات را دوست دارم .


                                            

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۴
... دیگری

نظرات  (۱)

بی بی عالم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی