من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

حکایت تعلّل ِ آن ساقه ی از خاک بیرون نیامده

جمعه, ۱۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۲۸ ق.ظ

از روزهای جمعه اصلا دل خوشی ندارم . فردا مجری برنامه ای مهم در آغاز جشنواره قصه گویی هستم و هنوز صدایم برنگشته ، نفس هایم آزرده است وسینه ام مثل رادیویی قدیمی خِس خِس می کند . سرفه کنان و تبدار برای دم کردن چای و ریختن کمی نشاسته ی حل شده در آب جوش به آشپزخانه رفتم که با صحنه ای زیبا در لبه ی پنجره مواجه شدم . از دو لوبیایی که هفته ی پیش جوانه زده اشان را از زیر دستمال نخی نمدار بیرون آوردم و در گلدان کوچک کاشتم شان آن یکی که به اسم تو کاشته  بودمش سر از خاک بیرون آورده بود و کنارش هنوز خبری از آن یکی که من بودم نبود .ساکت و آرام بود با ساقه ی نازک و سری که پایین انداخته بود .با سر انگشت اشاره نوازشش کردم و با احتیاط با آبپاش کوچک لیمویی صورت و ساقه اش را شستم درست مثل وقتی در آن  باغستان زیبا ساکت کنارم ایستاده بودی و ناغافل صورت خسته از راه و کارَت را با آب خنک  شستم ،خندیدی و نگاهم کردی و آخرین ذرات آفتاب عصر توی چشمهایت بود، همه ی دلخوشی های ساده ی دنیا در قلب من . پس آن یکی که منم کِی از زیر خاک بیرون می آید؟ نکند آن جا زیر دانه های خیس خاک بمانم و بیرون نیایم با ساقه ای مشتاق که گردن همیشه دردناک من است و صورتی کوچک که تا ابد به سمت صورتت چرخیدن را دوست دارد .  


                             
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۱۸
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی