من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

اینجا که اخترک ما نیست

شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۴۰ ب.ظ


امروز رفته بودم دوره ی آموزش نجوم ‌. تمام صبح تا عصر را جناب دکتر امیدیانی بزرگوار ،  پیرمرد سفید موی آرام احوال داشت درباره ی  کهکشان ها ، سحابی ها ، ستاره ها، سیاره ها، چاله های فضایی، فضاپیماها،محاسبات پیچیده ی فاصله ی اجرام آسمانی از زمین  به سال نوری و .... شرح و توضیح مبسوط و مصور می داد . تمام صبح تا عصر آخر هر مبحثی با حیرت و اندوهی بر آمده از تفکر مداوم و شهود عاشقانه در کائنات این جمله را تکرار می کرد: حالا ببینید روی این زمین که اندازه ی یک ارزن بیشتر نیست توی طبقات آسمان ما کجای عالم هستیم و چه می کنیم . وسط تماشای فیلم های شگفت انگیز از فضا و زندگی پر شوکت و نورانی  اجرام آسمانی خاصه وقت تماشای ماه داشتم فکر می کردم حالا که آقای دکتر می گوید نور ما رو به بالا حرکت می کند و حتی بعد از مرگ زائل نمی شود و سال های نوری زیادی باید بگذرند تا به کرات دیگر و موجوداتی که ممکن است در آن ها به زندگی مشغول باشند برسد ، آیا ذرات نورانی تپش های قلب من به کدام ستاره به کدام سیاره به کدام سحابی خواهد رسید ؟ آیا می شود روزی در کهکشان همسایه ی راه شیری" آندرومدا" با دو و نیم میلیون سال نوری فاصله نشانه ای از امروز ما ثبت شود ؟همین امروز که روزی از دی ماه بود و من داشتم با نوک کفشم خاک اره های کنار آتشدان دست ساز کارگرهای خدماتی را زیر و رو می کردم و خاکسترهای سرد را نگاه می کردم و با تو حرف می زدم . کنار باغچه زیر سایه ی بی رمق  بید مجنون نشستم و فکر کردم چقدر زمین دور است در آسمان  نامتناهی به همه جا ،به کلاس برگشتم  آقای دکتر داشت روی تصویر کره ی زمین قاره ی آسیا را نشان می داد وقتی نقطه ی روشن نشانگر افتاد روی ایران من داشتم دنبال شهر تو می گشتم من داشتم فاصله های نوری و سنگی میان مان را محاسبه می کردم بعد آقای دکتر تصویر را کوچک و کوچکتر کرد و آسیا با شهر تو با شهر من توی سیاهی فضا دور و دورتر شد . تا به حال فاصله مان را از بالا ندیده بودم . تا به حال کسی ناخودآگاه فاصله را با محاسبات علمی برایم مشخص نکرده بود .‌ درد در  سینه ام چاه می کند و دلم می خواهد از عمق این چاه فریاد بزنم اگر زمین اندازه ی ارزن است اگر نور این ستاره ها که شب ها دلخوششان هستیم ممکن است نور ستاره ای باشد که سال ها پیش مرده است چرا خانه های ما این همه دور است از هم چرا ماه من و تو خورشید صبح من و تو یکی ست اما ما نمی توانیم یکدیگر را ببینیم ؟ زمین می چرخد خدا قدرتمند است و ما انسان هایی هستیم با پوسته های نازک روحمان با صد کهکشان سرگردانی و هراس و تنهایی ما ذرات ستاره ی خودمان را می خواهیم  .‌ آخر وقت آقای دکتر صحنه ی بلعیده شدن بعضی از محتویات  فضا را در سیاه چاله ای هول انگیز نشان می داد  حس کردم چقدر دلم می خواهد  جاده های میان ما در  جایی مثل این سیاه چاله نابود شوند  چرا که به شدت دچار رنج کیلومترها و حکمرانی بلیت ها هستیم و این فاصله را محاسبات سال نوری هم نمی تواند اندازه بگیرد .‌ من با دیدن فاصله های عجیب و غریب فضایی گمان نمی کنم که خب خدا را شکر آنقدرها هم دور نیستیم . همین که تا ابد بر بالای  مناره ها اذان مغرب شهر من را زودتر از شهر تو می گویند یعنی ما از هم دور هستیم و من این را به طرزی غمناک وقت دیدن اولین ستاره ی شب می دانم . کسی چه می داند هر شب شازده کوچولوی دلتنگی در سینه ی من آسمان را  نگاه می کند و به آن روباه نارنجی که به کمک کاغذ و تا ساخته است چه ها درباره ی اخترک خودش با آن گل سرخ فراموش نشدنی می گوید . 


                            

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۲۲
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی