من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

من دیگری هستم

یادداشت های روزانه ی دیگری

بایگانی

در قطاری که از غروب محزون خراسان می گذرد

جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۳۷ ب.ظ

 

زمین را به زمان دوختم و دلم را به مختصر آسمانی از امید،از هفتاد خوان رستم گذشتم و اینک در قطارم،قطاری که بی سر و صدا دارد از غروب محزون و دلتنگ خراسان دور می شود تا مرا به قرب برساند از این غربتی که ناتمام است در زندگانی ام.با گردن و کمر دردناک تا همین لحظه ی آخر خانه را از بیخ و بن رُفتم، دیشب تولد دخترک را با سنگ تمام برگزار کردم.دست به دامن اسحاقی ِ کارگزینی شدم و آخرین ذرات مرخصی را از لای اوراق درمانده ی اداری بیرون کشیدم.حالا سرم را تکیه داده ام به پنجره و طوری نشسته ام که زوج جوان همسفر در این کوپه راحت بتوانند از دست و بال هم بهره ببرند.مکرر صدای چلیک سلفی گرفتن شان را می شنوم‌.خوابم می آید، هندزفری را می چپانم ته گوشم و به صدای نامجو ولوم می دهم:فی بُعدها عذابٌ فی قُربها السَّلامة....بسی دلتنگ و محتاج این خلوت با خودم بودم.خدایا پس از مدتها شکرت.

            

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۰۲
... دیگری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی